محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - فیلم تازه سهیلی، کارگردان باسابقه ایرانی که با آثار کمدی پرتعدادش، ازجمله «چهار چنگولی»، «ازدواج در وقت اضافه» و فیلمهای «گشت ارشاد»، نزد مخاطبان به یاد آورده میشود، با نسخه سوم «گشت ارشاد»، مخاطبان زیادی را به سینما کشانده و در هفتههای اخیر آمارهای خوبی در گیشه ثبت کرده است. با این همه، در حالی که، به مرور زمان، از یک طرف آمار مخاطبان «گشت ۳» فروکش میکند و البته این اتفاقی طبیعی است، از سوی دیگر، سازندگان و عوامل فیلم، به پشتوانه استقبال مردمی و فروش بالا در یکی دو هفته اول، با شدت بیشتری مشغول دفاع از «گشت ۳» هستند.
نکته مهمی که در تحلیل موضوع میتواند مؤثر باشد، این است که صرف استقبال گسترده مردم از یک فیلم نمیتواند دلیلی بر کیفیت ممتاز آن باشد و این اشتباه مرسومی است که اغلب عوامل فیلمهای عامه پسند در سینمای ایران از آن استفاده میکنند. مردم گاهی ممکن است به دلایل اجتماعی، فرهنگی و ... به تماشای یک فیلم بنشینند، اما دو عبارت «پرفروشترین فیلم» و «بهترین فیلم» به هیچ وجه معنای مشابهی ندارند. مثلا روزهای کابوس وار کرونا به قدری موجب رواج خمودی و افسردگی در بین مردم شده بود که با فروکش کردن این بیماری، اغلب شهروندان مایل اند تفریحات بیشتری را در برنامه زندگی خود بگنجانند، اما متولیان مراکز تفریحی نمیتوانند افزایش تمایل مردم به تفریح در ایام پساکرونا را به پای تدابیر هوشمندانه و کیفیت بالای مجموعه خود بنویسند.
این وضعیت در مورد فروش فیلم «گشت ۳» هم صدق میکند و عوامل مختلفی در این اقبال عمومی نقش دارند. در این مطلب مروری داریم بر مهمترین نکات متن و حاشیه فیلم «گشت ۳» که باعث شده اند این اثر با فروش خوبی همراه شود. دلایل مختلفی که بیشتر آن ها هیچ ربطی به مقوله هنر و سینما ندارند و بیشتر با موج سواری بر روی شرایط امروز جامعه ایران، کار خود را پیش میبرند.
در روزهای اخیر بارها از زبان طرف داران «گشت ۳» شنیده ایم که مدعی شده اند این فیلم رونق را به گیشه سینمای ایران برگردانده و یک تنه باعث و بانی گذار سالنهای سینما، از دوران بی رونق کرونا به روزهای پررفت و آمد کنونی، شده است. به طور کلی نمیتوانیم تأثیر فیلم جدید سهیلی را در بازگشت سینماها به رونق قبل از کرونا منکر شویم، اما این اتفاق خوشیمن، بیشتر از آنکه با اکران «گشت ۳» رخ داده باشد، مدیون آثاری همچون «دینامیت»، «منصور» و «درخت گردو» است. بالأخص فیلمهای «منصور» و «درخت گردو» که با توجه به مضمون جدی و تلخشان، خطر بزرگی را برای آشتی دادن مردم با سینماها پذیرفته اند.
بارها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی شاهد این بوده اید که عدهای از هنرمندان و به طور مشخص بازیگران سینما و تلویزیون، بابت اطلاق کلمه سلبریتی به خودشان، اظهار ناخرسندی میکنند. تعاریفی از این دست چندان دقیق و دانشگاهی نیستند، اما میتوان گفت که در عرصه بازیگری، هنرپیشه به معنای واقعی کلمه، کسی است که تمام توجه خود را معطوف این حرفه کرده، در حالی که سلبریتی یک فعال فرهنگی - هنری محسوب میشود که در کنار فعالیتهای متعددش در حوزههای دیگر، ممکن است گاهی هم به عنوان بازیگر در برخی فیلمها حضور یابد.
از این منظر، «گشت ۳» بر سلبریتیها تمرکز کرده و کمتر بازیگری در آن به ایفای نقش پرداخته است. ساعد سهیلی که دست برقضا فرزند کارگردان فیلم هم هست، در مجموع سابقه درخور احترامی دارد و با ایفای نقش در فیلمهایی همچون «چند متر مکعب عشق» و «لاتاری»، خودش را یک بازیگر قابل اعتماد و بااستعداد معرفی کرده است. ساعد سهیلی، اما در «گشت ۳» حتی بازی چهره همیشگی اش را هم به کار نگرفته و این فیلم را بیشتر به عنوان یک هم افزایی خانوادگی و پروژهای تفننی مد نظر قرار داده است. دیگر بازیگر این فیلم هم فرزند یکی دیگر از کارگردانهای باسابقه سینمای ایران، یعنی مسعود کیمیایی، است که اتفاقا دوستی محکمی نیز با سعید سهیلی دارد و حتی پروژه «گشت ۳»، با حضور کیمیایی بر سر صحنه و کارگردانی نمادین وی، آغاز شده است.
در کنار این دو انتخاب که بیشتر برای مخاطب کنجکاوی برانگیز بودند تا درخور توجه، حضور بهنام بانی هم تبلور حقیقی مفهوم سلبریتی در سینمای ایران است. این خواننده پاپ که در عرصه کاری خودش موفق است، در «گشت ۳» سعی کرده یک معامله برد – برد با عوامل فیلم انجام دهد. توافقی که از قِبل آن، هم «گشت ۳»، با روانه شدن طرف داران موسیقی بهنام بانی به سالنهای سینما، فروش خود را افزایش دهد و هم بهنام بانی بتواند در سطحی گسترده کنسرت، نماد، آهنگهای جدید و جذابیتهای خودش را تبلیغ کند. بازنده بزرگ این معامله اما، مخاطبانی هستند که به جای سینما باید دقایق زیادی پای خوانندگی و مصاحبه مضحک یک خواننده قلابی به نام پیکان بنشینند.
طیف وسیع متلکهای مطرح شده در «گشت ۳» یکی از مواردی است که احتمالا برای مخاطبان جذابیت مقطعی دارد. این فیلم، در عین حال که تلاشی برای شوخیهای جنسی از خود نشان نمیدهد، در زمینه کنایه زدن به موضوعات روز و نزدیک به خط قرمز، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. از تلاش برای خنداندن مردم با بندبازی روی خط قرمزها و برخی مفاهیم عرفی جامعه، کنایه سیاسی به وقایع سفارتها گرفته تا شعار دادن شخصیت حسن (با بازی ساعد سهیلی) درباره ماجرای افزایش قیمت بنزین و استفاده لوس عطا (با بازی پولاد کیمیایی) از تکیه کلام رئیس جمهور سابق در هنگام افتتاح پروژه ها، فیلم فقط سعی میکند برای مخاطب جالب باشد و تقریبا التفاتی به کمدی اصولی ندارد. «گشت ۳» تقریبا به هر موضوعی که در یکی دو سال گذشته در شبکههای اجتماعی داغ شده، متلکی میگوید و لابه لای دیالوگ هایش به هر نهاد و فرد و گروهی که میشناسد کنایهای میزند.
یکی دیگر از محورهای این فیلم که احتمالا برای مخاطب جوانتر جذاب به نظر میرسد، استفاده اغراق شده و ناشایست از دو عنصر گریم و لباس است. در واقع، آدمهای این فیلم به اندازه سکانس هایشان و شاید بیشتر از آن، لباس عوض میکنند و چنان نمایشگاهی از طراحی گریمهای مجلسی و لباسهای پرزرق و برق به راه میاندازند که طبیعی است نظر مخاطب جوان را جلب کنند.
میدانیم که قیمت لباس هم در سالهای اخیر به یک معضل جدی برای جوانان طبقات متوسط و پایین اقتصادی تبدیل شده است و اغلب مردم امکان خرید ستهای متعدد و رنگارنگ را ندارند. «گشت ۳» از همین خلأ اجتماعی استفاده میکند و بخشی از کار خود را به نمایشگاه مد سه نفره پیکان، حسن و عطا تبدیل کرده است. هرقدر هم که خوش بین باشیم، باز دشوار است که بگوییم چنین رویکردی حاصل اتفاق بوده و بر اساس برنامه ریزی دقیق عوامل فیلم شکل نگرفته است.
در ادامه بخوانید
گفتگو با حسام سامریزاده، فیلمنامهنویس «گشت ۳»